دوباره دعوا کردیم
تصور کن شاید الان که اینو میخونی خودت یه کوچولوی 2ساله داشته باشی . ساینا جون تصور کن من خسته از اساس کشی و داغون از سرکار برگشتم خونه خواب ظهر که هیچی حتی بهش فکر هم نمیکنم بعد که با همون خستگی و صدای مقر زدن و بهانه گیریهات و گریه هات که مثل موسیقی متن میمونه دارم طی میکشم و خونه رو تمییز کردم و بعدش با خیال راحت وایسادم به ظرف شستن...
به خودم اومدم دیدم صدای موسیقی متن قطع شده یه لحظه برگشتم و بله...........................
ساینا خانم وایساده بودی کنار سیب زمینی پیازا و تمام آشپزخونه رو پوست ریز ریز پیاز پوشونده بود خوب منم عصبانی دعوات کردم ولی چنان گریه ایی کردی که قلبم به درد اومد
بعد بغلت کردم و با هم گریه کردیم ..............................
خودت یه نظر به کوچولوت بنداز و مامان رو ببخش عزیزکم
+ نوشته شده در سه شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۰ ساعت ۹:۳۴ ق.ظ توسط مامان
|