ساینا جون آخر هفته به اساس کشی و جابه جایی گذشت البته موقت تا وقتی خونه مون آماده بشه . نازنین من هنوز به فضای جدید عادت نکردی ترسیدی خب حق داری توی خونه ی قبلی چهار دست پا رو شروع کردی رورک رو افتتحاح کردی راه رفتی حرف زدی دندونات دراومد و حالا با اینهمه جریان یهو اومدیم توی یه فضای جدید محله ی جدید وتو ترسیدی حتی حاضر نیستی حموم بری ....

یاد اون روزی افتادم که توی اتاقت عروسکا رو ریخته بودی دورت و برای اولین بار بدون اینکه به جایی تکیه بدی ایستاده بودی و دست میزدی بابایی اونقدر ذوق زده شده بود که زنگ زد به همه خبر بده دخملون سر پا وایستاده....