مامانم


ساینا جون فضابرام سنگین شده و سخت بی تابم بی تاب بوی مادرم بوی عطر عربی و گرمی آغوشش دلم برای مادرم تنگ شده یکجوری که دیوارهای خاکستری این شهر فشار می آورند و هوای نخل و کارون میکنم
صدای هواپیما هوای ام میکند که بلیتی بگیر و برو برو بغلش کن تا هستی و هست برو شانه های امن و مهربانش را از خودت دریغ نکن .........
ساینا مامانم رو میخوام میخوام قر بزنه دعوام کنه هی بگه بگه و من لبخند بزنم و بگم الهی فدای دعوا کردنت بشم مامان دلم برات تنگ شده......
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۰ ق.ظ توسط مامان
|