سلام دلبندم این چند وقت خیلی به هم ریخته بودیم با این آنفلانزا و درگیریهای روحی مامانی نتونستم بیام خونه ی تو عزیزکم تو بزرگ شدی ناراحتی مامانی رو میفهمی و بیقرار میشی ؛ماما میگی و بابا حسودی میکنه ؛باکمک میزو مبل راه میری ؛سه تا دندون داری؛ومهمتر از همه اینه که به تولد یکسالگی ات کمتر از یک ماه مونده ...........
اینروزها حضور تو و خنده هات رقصیدنت با اون دستهای کوچولوی مهربون تنها نسیم مهربونیه که تو خونه ی کوچیک مامان و بابا میوزه خونه فعلا طوفانیه ولی با عقل و منطق درست میشه باید واقع بین باشیم و همه ی جوانب رو در نظر بگیریم . هیچ عجله ایی نیست به مامان و بابا اعتماد کن .........
قشنگ شدی شدی مثل عروسک عزیزم تولدت مبارک مبارک
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم دی ۱۳۸۹ ساعت ۸:۸ ق.ظ توسط مامان
|