ساینا و بابا بزرگ
اینو نوی آرشیو وبلاگت پیدا کردم مال یکسال و نیم پیشه ولی امروز بابابزرگ رفت آقاجونی رفت تا رها بشه و تو رو چشم براه گذاشت...

" />
" />ساینا جون دیروز رفته بودیم پیش بابابزرگ چقدر شما دونفر همدیگه رو دوست دارید ساینا جون تو از بغل من کمتر پیش کسی میری ولی وقتی پای بابا بزرگ وسط بیاد دیگه مامان بابا یادت میره یه فرصت مناسب حتما عکس تو وبابا بزرگ رو میذارم. ساینا جون با مبینا و آتنا دختر عموهات سر بابا بزرگ دعوا نکن الان چشم غره میرید برای هم بزرگتر بشید چی میشه از تصورش خنده ام میگیره
" />
+ نوشته شده در سه شنبه سیزدهم مهر ۱۳۸۹ ساعت ۷:۳۴ ق.ظ توسط مامان
|